فارسی ۲ (ستایش+۱)

بدبختی، سیه روزی، متضاد اقبال

خوشبختی، سعادت

آن است که خداوند، اسباب را موافق خواهش بنده مهیا کند تا خواهش او به نتیجه برسد، سازگار گردانیدن

بداندیشی، بدگمانی

طعم، مزه

شیرینی

خوار و زبون، اندوهگین

گریبان، یقه

نوعی ساز که سر آن خمیده است و تارها دارد

غیرت،جوانمردی، مردانگی

ناراست، حیله گر، مکار، مکر و ناراستی

کوتاه همت، دارای طبع پست و کوتاه اندیشه

چانه

جانور پستانداران از تیره سگان که جزو رسته ی گوشتخواران است

دست و پای از کار افتاده

آشفته حال

پنهان، نهان از چشم، عالمی که خداوند، فرشتگان و ... در آن قرار دارند

متحیر شدن

رزق روزانه، خوراک، غذا

باز، گشوده

نزدیک، همدم، یار

اندیشیدن، پایان بینی

زمانی که آن را نهایت نباشد، متضاد ازل

کامل شدن، تمام شدن، بالاترین مرتبه چیزی

آفریدن، ساختن

بدبخت، سیاه بخت

خدا، رزاق، روزی رساننده

گوشه، زاویه

پایین برد

خدمت، غم خواری، فکر، اندیشه، پرستاری

جای ایستادن پیش نماز در مسجد، بخشی از عبادتگاه

وحشی، پاره کننده

کوشش، جهد، کار کردن

بخشش، جوانمردی، سخاوت

نیرومندی، قوی بودن