504 Lesson 16

بلند وباریک، باریک، قلمی، کم،سست، ضعیف، ظریف،قلیل

لاغر، نحیف، باریکاندام، پست، حقیر، فروتن، کودن قلیل، اندک،کم،ناچیز شمردن، تراز کردن

تنگ، کم پهنا، باریک، دراز و باریک، کم پهنا،محدود، باریک کردن، محدود کردن، کوته فکر

پیش افتادن از، بهتر بودن از، تفوق جستن

پهناور، وسیع، بزرگ، زیاد، عظیم، بیکران

ساکن‌کردن، واریز کردن، تصفیه کردن، معین کردن

شک، تردید، شبهه، گمان، دودلی، نامعلومی، شک‌داشتن، تردید کردن

علاج، شفا، دارو، شفا دادن، بهبودی دادن

گنجایش، صلاحیت، استعداد، مقام،ظرفیت

اسانسور، بالابرنده، بالابر

توضیح دادن ، مشخص کردن، نشان دادن

برجسته، والا

نفوذ کردن در، بداخل سرایت کردن، رخنه کردن، سوراخ کردن

ناخن، چنگال ، سُم، مییییخ

ضربت، کوبیدن، بصورت گرد در آوردن، بامشت زدن

سوراخ کردن (بانیزه وچیز نوک‌تیزی) ،سفتن، فروکردن (نوک خنجر وغیره)،شکافتن، رسوخ کردن

رقیب، حریف

خون آمدن از، خون جاری شدن از، خون گرفتن از،خون ریختن

دقیق، صحیح

راهنما، راهنما یا کنترل سینما و غیره، راهنمایی‌کردن

الت، اسباب، ادوات، وسیله، سند

سپاسگزار، ممنون، متشکر، حق شناس

نمک شناسی، قدر دانی، سپاسگزاری

شاگرد، دانش اموز، مردمک چشم، حدقه

هوشیار، محتاط، مواظب

منصف، مولف، نویسنده، موسس، بانی، باعث،خالق نویسندگی کردن

مطمئن، دلگرم، بی پروا، رازدار