• Shuffle
    Toggle On
    Toggle Off
  • Alphabetize
    Toggle On
    Toggle Off
  • Front First
    Toggle On
    Toggle Off
  • Both Sides
    Toggle On
    Toggle Off
  • Read
    Toggle On
    Toggle Off
Reading...
Front

Card Range To Study

through

image

Play button

image

Play button

image

Progress

1/163

Click to flip

Use LEFT and RIGHT arrow keys to navigate between flashcards;

Use UP and DOWN arrow keys to flip the card;

H to show hint;

A reads text to speech;

163 Cards in this Set

  • Front
  • Back

cable

سیم کابل

calculate

محاسبه کردن حساب کردن

candle

شمع

capable

قابل توانا


capalbly شایستگی لیاقت

capture

گرفتن دستگیر کردن

career

کار


student career دوره های دانشجویی

carrot

هویج زردک

cast

فعل بی قاعده انداختن


cast out بیرون انداختن

catch

گرفتن دستگیر کردن


یه نفر کچلی گرفت

cease

توقف و آتش بس


آیس بس کن


cease fire آتش بس

ceiling

سقف حداکثر

ceiling

سقف حداکثر

centre

centerاملای دیگر

cereal

غلات

chain

زنجیر

chain

زنجیر

chairman

رییس


chairصندلی- مقام

chain

زنجیر

chairman

رییس


chairصندلی- مقام

chap

کشیش سرپرست نمازخانخ


یک مرد یا مردی مخصوصدک همه چی میداند

cheat

خیانت کردن افراد- تقلب کردن در اشیا


چیته ک خیانت کردی ای مرد؟

cheat

خیانت کردن افراد- تقلب کردن در اشیا


چیته ک خیانت کردی ای مرد؟

cheek

گونه لپ

cheat

خیانت کردن افراد- تقلب کردن در اشیا


چیته ک خیانت کردی ای مرد؟

cheek

گونه لپ

candle

شمع

capble

قابل-توانا


ableقادرتوانا

chemical

شیمی

claim

ادعاکردن، ادعا


او ادعای کلیک الهی میکند

clear

شفاف- واضح-روشن

clerk

منشی- کارمند

client

موکل مشتری

climate

آب وهوا-. اقلیم

cherry

گیلاس

chief

رییس-سردسته

childhood

دوران کودکی

chip

تکه، سیب زمینی سرخ شده. چیپس

choice

گزینه ، انتخاب


choose-chose-chosen

chop

تکه تکه کردن- قطعه قطعه کردن


چاپ چاپ در اصطلاح یعنی بجنب

chuck

شکافتن- پاره کردن


چاک سینه پاره میکند

circuit

محیط- دور زدن- حوزه قضائی


سیرک محیط دایره ای دارد

circumstance

شرایط- اوضاع واحوال


سرکه مستان تحت چ شرایطی ساخته میشود

climb

بالارفتن

cloth

پارچه


clotheلباسها

cloth

پارچه


clotheلباسها

clue

ردپا-نشانه- سرنخ


نشانه وسرنخ میدم تا کلواواشربوا

coal

زغالسنگ

coast

ساحل

collapse

ریزش- سقوط کردن- فروریختن


کله اسب میافتد

collar

یقه گردنبند قلاده

colleague

همکار


co worker


باهمکاری یکدیگر لیگ تشکیل میدهند

cohere

چسبیدن- رابطه خویشی

cohere

چسبیدن- رابطه خویشی

coexist

همزیستی

collect

جمع آوری- گردآوری

collect

جمع آوری- گردآوری

cure

معالجه

hurry

عجله کردی


سگ هار دنبالته و باید عجله کنی

collection

مجموعه جمع آوری


کلکسیون

column

ستون


کله ام خورد به ستون

combine

تلفیق کردن- ترکیب کردن

combine

تلفیق کردن- ترکیب کردن


کمباین همه چیرو ترکیب میکنه

combination

ترکیب - اتحاد- پیوند

comfort


comfortable

راحت کردن یاری کردن


راحتی آسوده

comfort


comfortable

راحت کردن یاری کردن


راحتی آسوده

command

دستور حکم امر

commit

مرتکب چیزی شدن- دست بکار ی زدن


اگر مرتکب چیزی بشی کمیته انظباطی میزارن

committee

کمیته

committee

کمیته

commitment

تعهد پیمان قول

communicate

منتقل کردن- اطلاع دادن- رساندن

communicate

منتقل کردن- اطلاع دادن- رساندن

communication

انتقال


کامیون شن را منتقل میکند

communicate

منتقل کردن- اطلاع دادن- رساندن

communication

انتقال


کامیون شن را منتقل میکند

compare

مقایسه کردن


کم با پر مقایسه میشود

comprative


comparison

مقایسه ای- تطبیقی


مقایسه-تطبیق

compete

رقابت کردن


رقابت سر کمپوته

competition


competitive

رقابت


اهل رقابت

complain

شکایت کردن - گله کردن


اینایی ک کمپول هستند شکایت دارن

complaint

شکایت- شکوه

complainant

شاکی- خواهان- مدعی


plaintiff

complicated

پیچیده- complex


کم پولی تو اوضاع رو پیچیده کرده

complicate

پیچیده کردن

complicate

پیچیده کردن

component

تشکیل دهنده- سازنده

comprehend

درک کردن - فهمیدن


کامی وپری نامزد کردن تا همو بفهمن

comprehension

درک و فهم


understanding

comprehensive

محتوی جامع مفصل درک مطلب

comprise

شامل بودن تشکیل شدن از

concentrate

متمرکز کردن یا شدن


جمع کردن فکر

concern

وابسته و مربوط بودن به

conclude

پایان دادن تمام کردن


conclusion پایان

conduct

راهنمایی کردن همراهی کرد ن


اداره اجرا

confidence

اعتماد اطمينان


كن اعتماد بمن و برقص

confine

مرز محدوده حد

confirm

تایید کردن تصدیق کردن

conflict

جنگ ستیزه کشمکش

confused

گیج

congratulations

تبریک تهنیت

conscious

هشیار آگاه بیدار


aware

consent

رضایت دادن راضی شدن


can i sent ? آره راضیم

consequence

اثر نتیجه پیامد


معنی جمع نتایج


sequenceنتایح درپی هم میآید


سکانس

consequent

منتج حاصله

consider

بررسی کردن- تلقی کردن- تصور کردن


کن ٣٠ در را بررسی

constant

دائمی مداوم


کان تنت لی دائما

constitute

تشکیل دادن بردن ساختن


هر موسسهای بخشهایی رو تشکیل می دهد

institute

موسسه انستیتو

construct

ساختن ایجاد کردن


structure ساختار


از تریاک ساخته شده

consult

مراجعه کردن به وکیل یا پزشک


کن سوالت را از وکیل

consultation

مشاوره مشورت

consume


consumer

مصرف کردن


مصرف کننده


صوم مانع از مصرف می شود

contain

شامل بودن حاوی بودن

contemporary

معاصر همعصر


کانت با پری معاصر بودن

content

مطالب محتوا

contest

رقابت مبارزه


کن تست مارو برای رقابت ومبارزه

context

بافت شرایط زمینه

contract

پیمان قرارداد

contrast

مقایسه کردن مقایسه


این اختلاف ها از کنتور است


(جهت مشخص کردن افتراق دو چیز)

compare

مقایسه(هرنوع مقایسه ای)

contribute

اهداکردن بخشیدن ٢- کمک کردن


کمک کن تا کنتور رو بیارم تو

convenient

راحت مناسب


suitable- proper- allright

convention

کنوانسیون پیمان کنگره

conviction

محکومیت -

convince

متقاعد کردن


متقاعد شدم ن کنت بکشم نه وینستون

convict

محکوم مقصر مجرم

cooperation

همکاری تعاون


کو اپراتور تا همکاری کند

cope with

از عهده ی چیزی برآمدن


کوپ نمیکنی؟ از عهدش برمیای؟

cope with

از عهده ی چیزی برآمدن


کوپ نمیکنی؟ از عهدش برمیای؟

manage to

can توانستن

couple

زوج زن وشوهر

correct

درست - اصلاح کردن در فعل

cottage

کلبه کاشانه

council

شورا مجلس هییت


شورا کنسل شد

conceal

مخفی hide

county

بخشی از تقسیمات کشوری

courage

شهامت دل وجرات


اگر شهامت داری بیا کرج

cousin

عموزاده خاله زاده


پسر عمه کاظم

crack

شکاف و درز

craft

حرفه مهارت استادی


حیله گری

craft

حرفه مهارت استادی


حیله گری

crash

از کار افتادن

credit card

اعتبار

crew

گروه


کرو گروه

crisis

بحران


کرایه is بحران

crisis

بحران


کرایه is بحران

criteria


criterion

معیارها ملاکها(جمع)


معیار(مفرد)


کرایه تریلی معیار ندارد

critic

منتقد نقاد


تیک زدن برای نقد

critic

منتقد نقاد


تیک زدن برای نقد

criticize

نقد کردن


کسی ک تو سایز کردی و نقد کردی

critique

نقد

critique

نقد

crowd

شلوغي جمعيت


كي راه داد تورو تواين شلوغي

crown

تاج


کرونا تاج داره

crucial

ضروری و لازم


کور وشل اعضای ضروری نداره

vital

حیاتی


ولی تلفن زنگ خورد تا موضوع حیاتی بگه

cruel

بی رحم وسنگدل


آدم کوردل و بی رحم

curious

کنجکاو


من کنجکاو هستم ببینم کی رییس است

current

رایج جاری

curtain

پرده پوشش حجاب

curve

مخفی

cushion

کوسن

Custom

سنت رسم